نگار17
84/6/24 :: 4:41 عصر
تصور کن .................................
تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته
جهانی که هر انسانی تو اون خوشبخته خوشبخته
جهانی که تواون پول و نژاد وقدرت ارزش نیست
جواب همصدایی ها پلیس ضد شورش نیست
نه بمب هسته ای داره نه بمب افکن نه خمپاره
دیگه هیچ بچه ای پاشو روی مین جا نمی ذاره
همه آزاده آزادن همه بی درد بی دردن
تو روزنامه نمی خونیم نهنگا خودکشی کردن
جهانی رو تصور کن بدون نفرت و باروت
بدون ظلم خودکامه بدون وحشت و طاغوت
جهانی رو تصور کن پر از لبخند و آزادی
لبالب از گل و بوسه پر از تکرار آبادی
تصور کن اگه حتی تصور کردنش جرمه
اگه با بردن اسمش گلوت پر میشه از سرمه
تصورکن جهانی رو که توش زندان یه افسانه ست
تمام جنگ های دنیا شدن مشمول آتش بس
کسی آقای عالم نیست برابر با هم اند مردم
دیگه سهم هر انسانه تن هر دونه ی گندم
بدون مرز و محدوده وطن یعنی همه دنیا
تصور کن تو می تونی بشی تعبیر این رویا
یغما گلرویی
................***................
84/6/23 :: 12:6 صبح
Victoria Adamz : Girl Friend | |||
| |||
84/6/21 :: 5:48 عصر
دوستت دارم.......
دوست داری بگم می خوام
هر روز با صدای تو بیدار شم
بعد بفهمی با ساعت بودم؟
دوست داری بگم می خوام
باهات حرف بزنم بعد بفهمی
با یاهو هلپر بودم؟............
دوست داری بگم چرا رفتی
بعد بفهمی با برقم؟..........
حالا می گم دوستت دارم.
ولی با خود خودتم.........
................***...............
پله پله،تا ملاقات خدا میروم
بی تحمل سوی عرش کبریا
میروم....................
از برکت نور عشق ببین،
تا کجا، تا کجا، تا کجا،
میروم...................
کجا میروم.............
باد صبا که می شود هر
نفسش مشک فشان........
حکایت از عشق کند آورد
از دوست نشان...........
عطر گلستان و چمن.....
پر شده در خیال من......
مستی عارفانه ایست ...
قصه ی شوروحال من..
پله پله،تا ملاقات خدا میروم
بی تحمل سوی عرش کبریا
میروم.......................
از برکت نور عشق ببین،
تا کجا، تا کجا، تا کجا،
میروم...................
کجا میروم.............
صفای نیمه شبان عالمی
دگر دارد..............
سکوت مطلق شب رازها
به بر دارد...................
صفای نیمه شبان عالمی
دگر دارد..............
سکوت مطلق شب رازها
به بر دارد...................
دلم ز خلوت شب دل نمی کند
زیرا دعای نیمه شبان بیشتر
اثر دارد.....................
پله پله،تا ملاقات خدا میروم
بی تحمل سوی عرش کبریا
میروم.......................
از برکت نور عشق ببین،
تا کجا، تا کجا، تا کجا،
میروم...................
کجا میروم.............
حمیرا
...................***...............
معرفی یک کتاب..............
کیمیاگر، اثر پا ئولو کوئلیو
شاید تاحالا بیشترتون این کتاب
رو خونده باشین .اگه خوندین
هیچی اگه نخوندین کل عمرتون
بر فناست.البته من خودم نصف
عمرم برفناست چون نصفش
رو تا امروز خوندم.به نظر
که خیلی جالبه.از من میشنوید
برید حتما بگیرید و بخونیدش
چون بهتون انگیزه میده.....
.............***...............
این شعر رو یکی از شعرای
کرمانی در وصف من سروده:
{ جدی نگیرید فقط خودم رو
یک کم تحویل گرفتم.......}
سفر رفته ول و من بیقرارم
خداوندا نگارم کو نگارم..
اگر تا هفته ی دیگر نیایه
من از دوری ول جان میسپارم
الا ای همدم شیرین زبونم
که بودی راحت و آرام جونم
برفتی در سفر مارا نبردی
بود در گردنت این قطره خونم
دماغت چون قلم همواروباریک
رخت مشعل در این شبهای تاریک
دو زلفت همچو شاخ قوچ جنگی
که داره جنگ با هرترک و تاجیک
{ول: یار}
.....................***................
84/6/16 :: 7:28 عصر
سکوت پنجره
بیا که دل بی تو از روزگار سیر شده است
ز لحظه ای که تو رفتی بهانه گیر شدهاست
پس از تو ثانیه ها مثل سال می گذرند
چرا که عقربه هم در زمان اسیر شده است
ا گرچه شوق تو دارم ولی نمی دانی
برای مرهم زخمم چقدر دیر شده است
سکوت پنجره ها را برای من بنواز
که دل به پای تو از بس نشست پیر شده است
اگر که بی تو بمیرم، خدا نمی بخشد
ز جانب تو عذابی که بر حقیر شده است
عجب ز پنجه تقدیر و بخت تیره ی من
و از نهال غروری که سر به زیر شده است
کسی که غرق نگاه تو بود صد افسوس
درون وسعت نگاه تو گوشه گیر شده است
.....................***..................
چشم عاشق
به مجنون گفت روزی عیب جویی
که پیدا کن به از لیلی نکویی
که لیلی گرچه در چشم تو حوریست
به هر جزوی ز حسن وی قصوریست
زحرف عیبجو مجنون برآشفت
در آن آشفتگی خندان شد گفت:
ا گر در دیده ی مجنون نشینی
به غیر از خوبی لیلی نبینی
توکی دانی که لیلی چون نکویست
کزو چشمت همین بر زلف ورویست
توقد بینی و مجنون جلوه ی ناز
تو چشم و او نگاه ناوک انداز
تو مو بینی و مجنون پیچش مو
تو ابرو او اشارت های ابرو
دل مجنون ز شکر خنده خون است
تو لب می بینی و دندان که چون است
کسی کاو را تو لیلی کرده ای نام
نه آن لیلیست کز من برده آرام
اگر می بود لیلی بد نمی بود
تو را رد کردن او حد نمی بود
.......................***.....................
خاطرات
باورم نمی شود!
حتی هزار بار دیگر،
چشم هایت نباشند و من
ستاره ها را شعر کنم؟
من بی تو اسطوره ی شعرهایم را گم کرده ام
و خلوتی های ذهنم را بی واژه می بینم.
مهربان تو نیستی
ومن
خاطراتت را می بوسم.
..........................***........................
Believe LyricsI can feel something inside me say
I really don"t think you"re strong
.....................................***.................................
مسافر
وقتی مسافر می شوی
زمان استراحت می کند
ومن سایه ای می شوم
روی نعش شعرهایم....
وقتی مسافر میشوی
من می مانم و مشتی واژه ی خیس
و توروزی هزار بار
در آینه ی شکسته ی قلبم
تکثیر می شوی
................***................
با تشکر از داداش دیوی« دیوونه» عزیز
« ممنون که به وبلاگ ساده ی منم سر زدید»
خانه
:: کل بازدیدها :: :: بازدید امروز :: :: بازدید دیروز ::
:: درباره خودم :: :: اوقات شرعی ::
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
87307
2
2
:: لینک به وبلاگ ::
:: دوستان من ::
MEHDI:: لوگوی دوستان من ::
:: وضعیت من در یاهو ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: مطالب بایگانی شده ::
شهریور84
مهر84
آبان 84
آذر84
ارد یبهشت 85